قسمت سوم
وفای به عهد
ملاصدرا وفای به عهد را از فطریات میداند، فطریاتی که برای گرفتن عهد است وفای به عهد را در مباحث ملاصدرا باید در میان مباحث او در شواهد ربوبیه جست و جو کرد، در این قسمت ملاصدرا برای (انسان کامل، فیلسوف) نبی به عنوان رهبر و راهنمای جامعه الزاماتی در نظر میگیرد که از یک طرف به خالق هستی بر میگردد؛ یعنی تعهداتی است که نبی نسبت به خالق دارد و از طرف دیگر نیز تعهداتی که نسبت به بندگان دارد.[1] میتوان وفای به عهد نیز تشکیکی دانست چنانکه در مرتبه اعلی یعنی عهد خداوند نسبت انسان و در مربته پایین عهد انسانها با هم.
1-1چ. تعهداتی که خداوند از رهبر (نبی) گرفته است
صدرا با توجه به وظایف و مسئولیتهای نبی مواردی را بیان میدارد در عهد گرفتن خداوند از پیامبر و الزام نمودن ایشان به اموری که در دنیا و آخرت موجب سعادت انسان میشود بنابراین در بخشی از امور پیامبر و نبی ملزم نموده است به هدایت نمودن انسانها و در بخشی امور نیز او را مأمور نموده است که دنیای انسان را به صورت خوبی درست کند تا انسان بتواند به سوی خدا حرکت نماید.
«برشخص نبی مبعوث از جانب خدا واجب و لازم است که بندگان خدا را در شریعت خود به انجام اطاعات و عبادات الزام نماید تا بدین وسیله آنان را از مقام ومرتبه حیوانیت به مقام فرشتگان سکان عالم ملکوت سوق دهد و نیز بر شخص نبی لازم است که پیروان و امت خود را به مسافرت و ارتحال از وطن مألوف خود مأمور کند تا که از اوطان و دیار مألوف به قصد طلب رضای پروردگار خویش کوچ کنند و متذکر روزی شوند که از قبرها بیرون میآیند و به سوی پروردگار خود سفر میکنند و بدین وسیله یعنی به وسیله مسافرت، هیاکل و مظاهر الهیه (یعنی خانه کعبه که زیارتگاه خداست) و مشاهر نبویه را (آرامگاه رسول اکرم و خانه مسکونی آن حضرت است زیارت کنند و نیز بر وی لازم است که برای امت خویش عبادات و وظایفی را تشریع کند که در آنها اجتماع کنند و یکدیگر را ملاقات کنند و نیز لازم است که تکرار عبادات و اذکار و اوراد و انجام اعمال دینی را در هر روز وشب بر آنان فرض و واجب بگرداند و گرنه در نتیجه غفلت ذکر خدا را فراموش میکنند».[2]
2-1چ.الزامات رهبر (نبی) نسبت به مردم
ملاصدرا در بحث صفا ت نبی اشاره دارد که باید نبی دارای (صفت سوم) فطرتی صحیح، طبیعتی سالم و... که در نهایت میفرماید: «چگونه چنین نباشد و حال آنکه طبق اصول مسلم فلسفی، کمال اوفی و اتم (یعنی نفس ناطقه و کمالات فاضله آن) به مزاجی اتم و اکمل و در حد اعلا اعتدال افاضه میگردد»[3] بنابراین باید نبی به صحت و سلامت جسمی و روحی افراد و مؤمنین جامعه خود اهمیت دهد و آنان را در امور اموال و عقود و مناکحات و... یاری رساند.
در ادامه ایشان به امور و الزامات نبی نسبت به مردم چنین اشاره دارند:
«بنابراین به ناچار باید فردی به نام واضع شریعت در میان افراد بشر باشد تا که قوانین مالکیت و اختصاصات را در مورد اموال و عقود معاوضات را در مورد مناکحات و دیون و سایر معاملات و نیز تقسیم مواریث و تعیین مواجب نفقات و توزیع غنایم جنگ و صدقات و ابواب عتق و کتابت و استرقاق بردگان و سبی و اسارت کفار و مهاجمین دارالحرب را به آنان بیاموزد و نیز علائم تخصیص دادن (چیزی را به مدعی آن) در هنگام استفهام و استعلام از قبیل اقاریر و ایمان (به فتح الف) و شهادات شهود و ضمان و وکالت و حواله را به آنان یاد دهد و نیز برشخص واضع سنن و قوانین الهی لازم است که ضوابط اختصاص به منحاکحات و تمتع از همسران را در ابواب نکاح، صداق، طلاق، عده، رجعت، خلق، ایلاء، ظهار، لعان و کلیه ابواب محرمات ناشی از نسب و رضاع و مظاهرات را بدانگونه که در کتب فقه بیان گردیده است به آنان تعلیم دهد».[4]
در واقع ملاصدرا کلیه امور قضاوت، قانون گذاری و اجرائیات را به شخص نبی موکول میکند. چنانکه در بالا اشاره شد امور دین و دنیای انسان برعهده نبی دانسته است.
2-چ. وفای به عهدازنگاه امام
امام در تعریف وفای به عهد و وفای به نذر و قسم میفرماید: «ثم ان معنا الوفاء بالعهد و النذر و العقد و نحوها، هو العمل علی طبق قتضیاتها، فان کان المتقضی العمل الخاص ـ مثل نذرصوم و صلاة ـ یکون و فاؤه بإتیان المنذور، لاعدم فک النذر و العهد»؛[5] یعنی امام وفای به عهد را عمل به مقتضای همان نذر و عهد دانسته، در هر حال اگر مقتضای آن دادن و گرفتن عوضین باشد پس وفاء به همان است نه اینکه فسخ شود پس کسی که فسخ نکرده بیع را و اتیان هم نکرده این شخص را وافی به عهد نمی دانند.
تعریف فوق که امام در مباحث بیع درنظر گرفته یک نگاه فقهی است و از آنجا که بیان میدارند که وفای به عهد طبق مقتضایات است بنابراین میتوان تعمیم داد به عهدی که خداوند از علما گرفته نسبت به هدایت مردم و امام با دو شرط عدالت و علم به قانون که بیان میکنند و این دو اگر در عالمی جمع بود تشکیل حکومت توسط او را یک الزام میداند، چنان که بیان میدارند «پس از ثبوت این مطلب (اجرای حدود و گرفتن مالیات که از وظایف امام و نبی است به فقیه نیز موکول میشود) لازم است که فقها به صورت جمعی یا فردی، برای اجرای حدود و حفظ ثغور و نظام حکمت شرعی تشکیل دهند این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد واجب عینی است و گرنه واجب کفایی است. در صورتی که ممکن هم نباشد ولایت ساقط نمیشود زیرا از جانب خدا منصوب است».[6]
1-2چ. عهدی که ازعلما گرفته شده
امام هر چند این مقام (حاکمیت بر مردم یا به تعبیری دیگر رهبری بر مردم) را مقام معنوی نمیداند یعنی به بیارزش بودن حکومتداری اشاره دارد و به گفتار امام علی(ع) استناد میکند، اما آن را وظیفهای (عهدی است که از علما گرفته شده برای اجرای حدود و گرفتن حق مظلوم از ظالم) برای علما میداند «عهدهدار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست، بلکه وسیلهای برای انجام وظیقه اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است، حضرت علی(ع) به ابن عباس فرمود این کفش چقدر میارزد؟ گفت: هیچ. فرمود: فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم ارزشتر است مگر اینکه به وسیله فرماندهی و حکومت برشما بتوانم حق (یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم..»..[7]
در نهایت امام صراحتاً از وظیفه علما و فقهای عادل برای تشکیل حکومت سخن به میان میآورد که «ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند».[8]
با توجه به مطالب فوق و با نگاهی به آیات و روایات به اهمیت موضوع وفای به عهد واینکه اصل بودن آن در روابط اجتماعی و بین المللی انسان از هر دین و مسلکی آن را قبول دارد، و با توجه به تعهد گرفتن از علمای عادل و قانوندان برای تشکیل حکومت، از طرفی عدم وفای به عهد در حکومت و اجتماع باعث انحرافاتی میشود که از این زاویه نیز باز ضرری متوجه مسلمین است که باید بررسی شود.
.[1] ملاصدر در تفسیرقرآن ذیل آیه 27سوره بقره «الذین ینقضون عهد الله..».سه معنا برای عهد آورده است که یکی فطری بودن عهد که خداوند درصدق توحید و نبی دارد، دوم میثاقی که خداوند درعالم ذراز انسان گرفته، سوم تاریخی است که به اهل کتاب اشاره دارد.تفسیر قرآن کریم، بنیاد حکمت اسلامی، تصحیح محسن بیدار فر، ص660
[2]. صدرای شیرازی، محمدابن ابراهیم، الشواهد الربوبیه، ترجمه جواد مصلح، انتشارات سروش، .تهران 1366. صص492-493
.[3] همان، شیرازی صدر الدین، ص489.
[4]. همان صدرای شیرازی، ص495.
.[5]امام خمینی، کتاب البیع، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی(ره)، ج1، بهار 1379. ص 109(ترجمه وفای به عهد ونظر یعنی عمل به آنچه نذر یا عهدی کردی انجام دهی، نه اینکه مثلا بگویید من نذر نکردم انجام ندهم. درواقع همانی که نذر کرده باید انجام دهد.)
.[6]امام خمینی، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ1، ص42. تهران 1373.
.[7] امام خمینی همان، ص44،
.[8]امام خمینی همان،